امروز پنجره ی خوشبختی را باز می کنم و با صداقت نور لبخند را به روی زندگی می گشایم رو به هر راهی که می روم رو براه توام رو به راه سرزمین آغوش تو رو به راه چشم های تو حال دلم همیشه با خیال تو روبراه است آن گونه میخواهم تورا دنیا حسادت می کند دل بسته ی امروزم و فردا حسادت می کند یک قطره از عشق تورا آن سان به جانم میخرم باران و اقیانوس و رود دریا حسادت می کند زیبا و زشت و خوب و بد فرقی ندارد چون تویی دل خوش به کابوسِ توام رویا حسادت می کند سیب فریبم را بچین از شاخه ی لب های من تو آدم من شو ببین حوا حسادت می کند آخر چجوری می شود در حسرت لمست نمرد وقتی به هرم دست تو گرما حسادت می کند عشقم اساطیری شده آنگونه که حتی به تو رامین و ویس و وامق و عذرا حسادت می کند تا ماهتاب من شدی دیوانگی های مرا هر آدم زنجیری و شیدا حسادت می کند آنقدر می خواهم تورا گاهی خودم حتی به تو آنگونه که گاهی به تو دنیا حسادت می کند قشنگ ترین تعریفی ک از عشق خوندم میگه گاه دلسوز است گاهی سخت میسوزاندم عشق،گاهی مادر است وگاه هم نامادری است
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|